اس ام اس
ناب اس ام اس|عکس|مطالب باحال و زیبا
ناب اس ام اس | Fire SmS | اس ام اس و عکس

من،
به سوختن …
عادت دارم!
کبریت را …
بنداز …
و برو!

-_-

تنها،
بی هوایی …
آدمی را خفه نمی کند …
گاهی،
هوایی شدن …
آرام آرام …
بدون ِ روسیاهی …
خاموشت می کند!

-_-

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …

-_-

اینجا …
زمستان زود می آید …
حتّی …
زودتر از پاییز!

-_-

غمهایی که …
چشمها را …
خیس نمیکنند …
به “استخوان” رسیده اند …!

-_-

راحت بگم : بر باد داد چون دود سیگار، دودمانم را …

-_-

نَبین که می خندم!
من یکی…
باور کردم…
کارم از “گریه” گذشته!

-_-

من …
دعا میکنم …
تو را داشته باشم …
تو …
دعا می کنی …
دیگر نباشم!

بیچاره خدا!

-_-

می گفتند: ” سختی ها نمک زندگی است “
امّا چرا کسی نفهمید که ” نمک “
برای من که خاطراتم زخمی است، شور نیست؛ مزه ” درد” می دهد!

-_-

عادت!
چه طعم تلخی دارد
وقتی آن را با عشق اشتباه میگیری!

-_-

رویِ دَستِ شَب مانده ام!
دیگر حتی ;
خواب هم مرا نمی بَرَد

-_-

میتوانم شاد باشم،
راحت است …!
کافیست چشمانم را ببندم و به خیال بروم …

-_-

سراب شد تمام آن آرزوهایی که برای تو داشتم،
برای خودم …
کاش نباشد آرزویی که رنگ بالفعل به خود نمی گیرد

-_-

گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم؛
شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند!

-_-

برای مُردن لازم نیست عزرا‍‍ئیل بیاید
همین که تو نیایی کافیست …

-_-

چه شباهت عجیبی بین ماست …
من ” دل شکسته ام”
و تو “دل ” شکسته ای …

-_-

صدای زندگی را میشنوم…
همه جا…
فرا می خواند ما را…
تو را!
برای در آغوش کشیدن معشوقت…
مرا!
برای در آغوش کشیدن زانوی غم…

-_-

مدت هاست،
هیچ رویایی نمی بینم
کسی رگ خواب مرا بگیرد
نکند مرده باشد؟

-_-

میان آمدن و رفتن مانده ام
بی تو، نه پای رفتنی است و نه
حوصله ی برای ماندن …

-_-

مگه قلب من بت بود…؟
که خدا تو را
برای شکستنش فرستاد…؟

-_-

دل من همانند اتوبوس های شهر شده!
غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم :
دیگر سوار نشوید!!! جا نیست …

-_-

کنج گلویم قبرستانیست پر از احساس هایی که زنده به گور شده اند به نام بغض!

-_-

اشک ها قطره نیستند بلکه کلماتى هستند که مى افتند
فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسى را که معنى این کلمات را بفهمد …

-_-

کاش کودک بودم که به هربهانه ای به آغوشی پناه می بردم و آسوده اشک می ریختم!
بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی …

-_-

دلم آسمان “جمعه” است، می گیرد و نمی بارد!

-_-

با “یکی بود یکی نبود” شروع می شود این قصه …
با “یکی ماند، یکی نماند” تمام!
یکی من بودم یا تو، مهم نیست …
مهم قصه ایست که تمام می شود

-_-

تمام ترسم از این است ;
یک شب هم که بخواهی به خوابم بیایی من بیدار نشسته باشم …

-_-

دلم خیلی بیشتر از حجمش پُر است …
پر از جای خالی تو!

-_-

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس
گاهی احساس تلف میشود به پای عمر…
و چه عذابی می کشد کسی که
هم عمرش تلف میشود
هم احساسش…

-_-

هرگاه خبرمرگم راشنیدی
درپی مزاری باش که بر سنگش نوشته:
ساده بودم،
باختم!

-_-

این روزها…”بغض” دارم!
“گریه” دارم!
تا دلت بخواهد…
“آه” دارم…!
ولی “بازیگر”خوبی شده ام…
“می خندم”

-_-

نگران نیست َم
اما
فقط
تا بخواهی در فکرِ تو بارها مرُدِه ام…

-_-

شب شکست.
پیمان شکست.
عهدی شکست.
قلبی شکست.
از شکست هر شکستی بر دلم آهی نشست…

-_-

این روزها از ” سنگ شدنم” حرف می زنند…!!
سنگی که برای تو
از هر خ اکی
خ اکی تر بود!

-_-

شهامت می خواهد
سرد باشی
و گرم لبخند بزنی …!

-_-

ت و ب رو…
م ن هم برای اینک ه راح ت تربروی…
می گوی م : برو “خی الی نیس ت “
ام ا…
کیس ت که ندان د…
بی ت و…
تنه ا چی زی ک ه هس ت…
“خی ال توس ت” …

-_-

ردیف را گم کرده ام
قافیه را رها
آزادِ آزاد
درد می کشم …

-_-

گاهی باید بغضت را بخوری و اشکت را تف کنی
که مبادا دل کسی بلرزد …!
حتی در تنهایی خودت،حق اشک ریختن نداری
چرا که قرمزی چشمهایت دل میشکند …

-_-

پاییز که شد به جرم کمکاری اخراجش کردند
رفتگری که عاشق شده بود و برگ ها را قدم میزد و جارو نمیکرد …

-_-

آینه هم شکایت دارد از من! روی ِ خوش می خواهد …!
آینه جان؛ ندارم، ندارم، ندارم …

-_-

وقتی میخواستی از زندگیم بری ۱ دقیقه بیشتر طول نکشید …
ولی فقط بگو چقدر دیگه طول میکشه از ذهنم بری؟

-_-

تمام عشق تو را قطار جدایى روى ریل سرنوشتم برد
ولى هنوز گل یادت اینجا گوشه اى از قلبم منتظر برگشتنت است …
من هر روز یادت را با اشکهایم آب میدهم …
کو دهقان فداکار احساس هایت؟

-_-

اگر روزی رسیدی که من نبودم
تمام وصیتم به تو این است
” خوب بمان ”
از آن خوب هایی که من عاشقش بودم ….!

-_-

من که از اینجا
نمی روم …
تو هم که هیچوقت نمی آیی!
میخواهم بدهم درهای بی دستگیره بسازند
برای این خانه …

-_-

گریه کار کمی ست برای توصیف نداشتنت …
دارم به رفتار پرشکوهی شبیه به مرگ فکر می کنم …

-_-

رویاها را ول کن دلم …
هیچ “تو”یی دوستت نداشته، حتی “تو”های رویاهایت نیز با “تو”های دیگر رفته اند!
بلند شو، رویا دیدن بس است!

-_-

چه قانون ناعادلانه ای!
برای شروع یک رابطه
هر دو طرف باید بخواهند
اما
برای تمام شدنش
همین که یک نفر بخواهد کافیست …

-_-

اگر “او” برای “تو” ساخته شده! “من” برای “تو” ویران شده‌ام!

-_-

بچه که باشی
از “نقاشی”هایت هم
می‌ توانند به روحیات و درونیاتت پی ببرند،
بزرگ که می‌ شوی
از حرفهایت هم نمی‌ فهمند توی دلت چه خبر است!

-_-

خبر از من داری؟…
خبر از دلتنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را میگیری؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم
وجدانت راحت…
خبرهای من به تو نمی رسد…

-_-

امشب غم ها …
برایم مهمانی گرفته اند …
و من میخواهم بترکانم …
همه ی بغض هایم را …

-_-

یکسری حرف ها هست
یکسری غصه ها هست
یکسری بغض ها هست؛
که آدم حتی روش نمیشه به خودش هم بگه و با خودش هم درمیون بذاره!

-_-

گاهی اوقات
شاید تنها شادی زندگی ام این است
که هیچ کس نمی داند تا چه حد غمگینم!

-_-

غم،
دیدن ِ موهای ِ بلند ِ زنی ست …
که مخالفِ آمدن ِ باد …
از تو …
دور می شود …!

-_-

و تو هیچگاه نخواهی فهمید که من با یاد همان دقایقی که کنار هم بودیم،
سال هایی را که بی تو گذشت زنده مانده ام!

-_-

خیال با تو بودن را به هر که گفتم
جوابم کرد،
بگذار هر کس هر چه میخواهد بگوید
من هنوز به معجزه ایمان دارم

-_-

موسیقی درونت را چه کسی می نوازد که،
صدای سکوتش
تمام هستی ام را فرا گرفته است؟

-_-

زخم میزنی و میروی
چه باک
همینم میشود یادگاری
که یاد تورا همیشه برایم تازه کند

-_-

درد دارد این شبهایی که نمیدانم چراغ اتاقت را کدام لعنتی خاموش میکند!

-_-

کاش سرخپوستی بودم تا رد شاخه های شکسته را می گرفتم و تو را پیدا می کردم …
حالا سالهاست همه چیز شکسته و من، روز به روز بیشتر گمت می کنم!

-_-

ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﺧﻂ؛ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ …
ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و من ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ!

-_-

نوشته هایم
گریبان گیرت می شوند روزی
آنقدر که بینشان ” آه ” کشیدم!

-_-

درد دارد “امروز” حرفی برای گفتن نداشته باشی،
با کسی که تا “دیروز” تمام حرف هایت را فقط به او می گفتی …

-_-

برف پاک کن بیهوده جان می کَند …
باران این سوی شیشه است!

-_-

هوا خوب است، بیا برویم کمی قدم بزنیم؛
نگران نباش دوباره باز میگردانمت به قاب عکس!

-_-

یه وقتایی که دلت گرفته…
بغض داری…
آروم نیستی!
دلت براش تنگ شده…
حوصله ی هیچکسو نداری!
به یاد لحظه ای بیوفت که :
اون همه ی بی قراری هایِ تو رو دید…
اما؛
چشماشو بست و رفت!

-_-

حکایت رفاقت من و تو، حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم
و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم حتی تلخ تلخ تلخ!

-_-

قیامتی ست!
از لحظه ای که زنگ ِ تلفن بلند می شود …
از جا می پَرم!
تا لحظه ای که …
مثل ِ همیشه …
تو نیستی!

-_-

در را که می بندی،
باد هم …
پشت ِ خانه ات …
زوزه می کشد!
من که منم!

-_-

چراغانی ِ ستاره هاست چشمانِ تو!
و من …
برایِ دلم …
فالِ اشک می گیرم!

-_-

تعلق که نداشته باشی به جایی … به کسی … به چیزی …
تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی!

-_-

در کافه
کنج دیوار
رو به روی هم
خوب شد قهوه مان را نخوردیم!
حرفهایمان به اندازه کافی تلخ بود …


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:اس ام اس,
ارسال توسط Alireza Fire Boy

چت|چت روم|سایت چت|چت روم ایرانی|چت روم فارسی|چت روم فارسی زبانان|تک گپ|ناز چت|گفت و گو|چت روم شمالی ها|چت روم اهواز|چت روم تهران|چت روم رامهرمز|چت روم مشهد|چت روم تهران|چت روم اصفهان|چت روم جدید|چت روم|چت به چت|چت روم