تبادل
لینک هوشمند
روی میز من،
عطر چای تو.
کیک و خاطره،
یادگار تو.
ثبت این زمان،توی دفترم…
.
.
.
ای وای دفترم؟؟!!!
===
کسی که تو رو داره غم نداره، غم بشینه رو دل کسی که تو رو دوست نداره
===
بیا عشقمون رو محکم به هم گره بزنیم
تا هیچی نتونه بازش کنه
حتی…
حتی دندون روزگار !!!
===
پر از توام
به تهیدستی ام نگاه نکن
نگو هیچ نداری، ببین…
تو را دارم…
===
چـقـد دلـم تـنـگ شـده واسـه زمـانـهـایـی کـه مـوهـاشـو نـوازش مـی کـردم..
چـن تـا تـارِ مـویِ سـفـیـد بـه چـشـمـم مـیـخـورد..
مـی گـفـتـم: طـاقـتِ دیـدنِ ایـنـارو نـدارم..
بـعـد بـا حـوصـلـه هـمـه رو بـا قـیـچـی از تـَه کـوتـاه مـی کـردم..
وقـتـی کـه بـلـنـد مـیـشـدن بـازم کـوتـاهـشـون مـی کـردم..
بـخـاطـرِ هـمـیـنـه کـه جـایِ تـار بـه تـار مـویِ سـفـیـدِ رو سـرِش رو از حـفـظـم..
حـالـا مـن بـا ایـن تـارِ مـوهـا چـیـکـار کـنـم؟
لایــــــــــــک=هـر چـیـزی زیـادیـش دل رو مـیزنـه..
زیــــــاد دوسـت داشـتـم…
===
مـقـدس تــریـن جــای دنــیـاست
اتـــاق تنــهـایی هـــایـــم
وقـــتی
بــا نیـّــت ” تـــ♥ـــــو ” خــلـوتـــ می ڪنـــم
===
قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید…
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا…
===
میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه
===
شـبِ عـشـق اسـت و هـر کـس دسـتِ یـار خـویـش
مـی بـوسـد،غـریـبـم، مـن کـه دسـتِ “الله”مـیـبـوسـم..
خـــدا عـشـق اسـت .. و عـشـق هـدیـه خـــدا..
روزِ عـشـق مـبـارک.. و شـکـرِ بـابـتِ هـدیـه اش…
===
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند
===
من هیچ مخاطب خاصی ندارم…فقط دو تا مخاطب ویژه دارم به نام “پدر”و”مادر”
===
خدا را دوست دارم…
خدایی که مرا خلق کرد و تو را…
و عشقی که بین من و توست…
این عشقمان راهم دوست دارم..
چگونه تورا دوست نداشته باشم؟!!!
تویی که دلیل همان عشقی و مخلوق همان خدایی…
پس دوستت دارم.
===
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند/ تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
===
من شاعر نیستم
من فقط از چشمهایت شعر می دزدم
نمیدانم نگاهت چه داشت
که عالم و آدم را شاعر کرده
===
سکوت شب
در سکوت شب می آید صدایی
می آید صدای گیتار از دور دستهایی
می نوازد پیر مرد از غم جوانی
می زند بر سیم گیتار زخم نهانی
نقش بسته بر دستانش سیم گیتار
که نشان می دهد از درد بسیار
دیگر نت هایش نمی خواند باهم
دیگر نمی دهد از خود صدای بم
سیم های بریده گیتارش
اشکهای جمع شده چشمانش
سخنان سنگ شده در گلویش
آرزوهای مرده در درونش
دستهای پینه بسته و خسته
گیتار پوسیده و شکسته
لباسهای ژولیده و کهنه
کفش های پاره و دریده
پاهای ناتوان خسته از رفتنش
همه نشان دارد از شب سردش
همه نشان دارد از شبی آرام
همه نشان دارد از تنهایی ناتمام
و پیرمرد مانده تنها با گیتارش
و می شکند گیتار سکوت شب تارش
===
تنها بودن قدرت میخواهد
این قدرت را کسی به من داد که میگفت تنهایت نمیگذارم…
===
تو چه راحتیمن ازت جدام
همه چیزمی چی ازت بخوام
چی شده بگو دل خوری ازم
از تو بگذرم حرفشم نزن
===
دنبالت میام با یه چتر خیس
ردپای تو روی جاده نیست
از کدوم مسیر رد شدی گلم
بی تو هر نفس غصه می خورم
===
امشب هم گذشت من ندیدمت
چشم براهتم تا رسیدنت
امشب هم گذشت حال من بده
دل بریدنو یاد من نده
===
میگن قبل خواب به هرچی فکر کنی همونو تو خواب میبینی,,,,
من که شب و روز به تو فکر میکردم ولی تو چی حتی به خوابم هم نیومدی
===
دلتنگ که باشی،
آدم دیگری می‌شوی
خشن‌تر.. عصبی‌تر..
کلافه تر و تلخ تر
و جالبتر اینکه
، با اطرافیان
هم کاری نداری
همه اش را نگه میداری
و دقیقا سر کسی
خالی میکنی،
که دلـتنگ اش هستی…
===
خستگی هایت را
بگذار برای من .
و هرگز از تو خسته نیستم *
نمی شوم
نخواهم بود .
بیستون خستگیت را
برای آرامشت
تیشه خواهم زد .
===
زندگی تمامش خطای دید است!من فقط تورا میبینم و تو فقز مرا نمیبینی…
===
تو چشام نگاه کرد و گفت:منو دوس داری یا زندگیتو؟
گفتم زندگیمو!
بغض کرد گریه کرد و رفت.
اما افسوس که هیچ وقت نفهمید تموم زندگیم خودش بود.
===
پرده اتاقت رو چرا ضخیم کردی ؟؟… من که به سایه تو راضی بودم …
===
کــُـجـــایــی ؟؟؟ مـیخــــوامـت..
خـیـلـی وقـتـه ایـن مـسـیـج رو تـو Inbox گـوشـیـم نـمـی بـیـنـم..
===
فرهاد میدانست که نمیتواند کوه را صد سال بکند…
فقط میخواست اسمش با “شیرین” باشد…
===
آه چه خبر از درد من داری مگر؟
زخم دل اشکم روان می سازد
آه این اشک نمک دارد به زخمم می رسد
آتشی در دل به پا دارد خبر داری مگر؟
===
شیشه ای میشکند یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست:آن یکی می گوید شاید این رفع بلاست؛دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت غصه ام رانشنید از خودم میپرسم ارزش قلب من از شیشه یک پنجره هم کمتر بود؟؟؟
===
کم کم یادخواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن
یک دست و زنجیرکردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و یادمیگیری بوسه ها قراردادنیستند
وهدیه ها معنی عهدوپیمان نمیدهد
کم کم یادمیگیری بایدباغ خودت را پرورش دهی تااینکه
منتظرباشی برایت گل بیاورد
یادمیگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی با هرخداحافظ
یادمیگیری که خیلی می ارزی
===
گریه کن عزیزم اما نه فقط واسه خودت
واسه اینکه نمیشه دیگه بیام تولدت
گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم
به خدای آسمونا گلایه میکنم
گریه کن برای رویایی که قسمت نمیشه
یه شبم سر خدا واسه ما خلوت نمیشه
گریه کن واسه همه واسه خودت برای من
توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن
گریه کن آیینه شه باز ان چشای رونت
واسه موندن لازم فدای گریه کردنت
===
خداحافظ رفیق نارفیق من !!! تو هم رفتی!
تو هم از کوی من چون دیگران بی اعتنا رفتی!!!
تو هم با اولین بوران پاییزی چو انبوه درختان برگ و بوران!!! تو هم رفتی!
تو رفتی و نفهمیدی!!!که من دیوانه ات بودم!!!چه سان دلداده ات بودم!
تو رفتی و من آخر هم نفهمیدم!!!چرا از عشق ترسیدیم؟!
چرا از بیم شور و مهر و شیدایی!!!مثال موج لرزیدیم؟
===
وقتی با تمام وجودت به یکی دل میبندی دوستش داری وبعد میفهمی بهت اعتماد نداره
دوستت نداره چه حالی میشی ؟
الان من همون حالو دارم
===
اره رسم دنیا اینه که هر کی یو دوستش داری به ظاهر دوست داره
میگه هستم باهات ولی دلش با یکی دگه ست
پس عشق چی شده کجا رفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای بی معرفت
===
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحال شدم شنیدم..
پسر :مرسی..انشااله قسمت شما..
دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟
پسر:چی می خوای؟
دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟
پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم…
===
بغضهایم را
به ابرها می دهم
و قلبم را
از نام تو پر می کنم
باران که ببارد
آواز قلبم شنیدنی است..
===
یه عمر عاشق کسی بودم که خوابهای شیرین من برای او کابوس بود,,,
===
فاصله حقیر تر از آن است که
یادت را
مهرت را
بزرگیت را
کمرنگ کند،
جایی دور از دسترس جهانیان نشاندمت،
جایی میان دلم…
===
قاصدک غم دارد، غم اوارگی و دربه دری، غم تنهایی و خونین جگری، قاصدک وای به من، همه از خویش مرا می رانند، همه دیوانه و دیوانه ترم میخوانند،.قاصدک دریابم! روح من عصیان زده و طوفانیست، اسمان نگهم بارانیست، قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی، و به تنهایی خود در هوس عیسایی،و به عیسایی خود منتظر معجزه ی غوغایی.قاصدک دریابم قاصدک دریابم
===
یکی از خواستنیام اینه که یا دیگه عشقی نباشه یا اگه بود دیگه اون ادمای خودخواهی که باعث جدایی دوتا عاشق بیچاره میشن نباشن
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
امین
===
یـکـی از لـذتـهـایـی کـه دیـگـه نـیـسـت ایـنـه کـه..
شـیـفـت بـاشـی .. 12 شـب از عـشـقـت اس مـیـاد کـه لـالـایـی مـیگـی؟؟
و تـــو سـاعـتِ 1:15 دیـقـه جـوابـشــو بـدی:
بـبـخـشـیـد عـشـقـم، سـرِ حـادثـه بـودیـم.. خـوابـی یـا بـیـدار؟
یـه ربـع مـنـتـظـرِ جـواب مـی مـونـی.. امــا جـواب نـمـیـده..
زیـرِ لـب مـیگـی: الـهـی بـمـیـرم.. جـوجـوم خـوابـش بـرده..
فـرمـولِ مـا ایـن بـود “مـــن+تـــــو=آرامــــــِـــــــش”
===
میخوای بدونی عشق چیه بشین من میگم
روزای خوب و بدشو من دیدم
عشق یعنی یک تصادف خیلی بد
کاش جای عشق یک کامیون بهم میزد…
===
خدایا مرا میبخشی؟
میدانم که میبخشی…مرا ببخش…میدانم که اشتباه کرده ام…میدانم…
===
گاه دلتنگ میشوم
دلتنگترازهمه دلتنگی ها
گوشه ای مینشینم وحسرت هارا میشماریم باختن ها و صدای شکستن ها را،نمیدانم من کدامین امیدرانا امیدکردم وکدامین خواهش رانشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگ شدم
===
من که به هیچ دردی نمیخورم…
این دردها هستند که از چپ و راست به من میخورند…!!!
===
بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی؛
“تمام” نمی شوند …
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان” گـرم ” است؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت …
===
بدبختی ینی این ک هر چقد سعی میکنی فراموشش کنی همون قد مثل مته میره تو وجودت…
===
ما که وزنی نداریم…
خدایا پس چرا به دل دیگران سنگینی میــکنیم؟!!!
===
ترجمه کردن حرف دل خیلی وقت میخواد ولی خلاصش اینه که خیلی عزیزی…
===
” ویژه من و تنهایی ”
دیروز دکتر می گفت مویرگ های نمی دونم چی چی قلبت گشاد شده !
خداییش دکترم دکترای قدیم !
عکس و آزمایش نمی خواست هر بچه ای هم از تو چشام می تونه بخونه که دلم تنگ شده…
حالا آقا می خواد تنگ ترشم بکنه !
===
دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم
خطوط درهم پیراهنت را دوست دارم
نگاه با همه بیگانه ات را دوست دارم
غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم
تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم
بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم
به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم
تماشایی تو هستی دیدنت را دوست دارم
===
به یاد من هر شب به آسمان خیره شو،
سیاهیش سهم من…ستاره هاش مال تو
به جای من ب اقاقی ها نگاه کن
شاخه هاش سهم من…خوشه هاش مال تو
یاسهای باغچه را در اضطراب نبودنم رها مکن
مهربانتر شو و گلهای باغچه را نوازشی کن
خارهاش سهم من…غنچه هاش مال تو
من جز خاطره چیزی ندارم که به تو بسپارم
پس مرا ببخش ک بی خبر میروم
غربتش سهم من…انتظارش مال تو…!!
===
گاهی وقتا زار زار گریه نمیکنی…
بغضت میگیره و یه قطره اشک از چشمت میاد که انگار از وجودت آب شده و داره میریزه…
===
کمبود خواب
بایک روز مرخصی حل میشود
کمبود وقت
بامدیریت زمان
سایرکمبودها نیز علاجی دارند
باکمبود دستهایت چه کنم؟
===
ایستاده ام….
تنها….
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا ….
انگشت هایم را می شمارم
یک.
دو..
سه…
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو ….
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربانی ات را ثابت کنی
ولی….
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی…
ومن ….
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس….
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش…
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم.…
مطمئن باش!
===
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه
بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی …
===
هیچ نمی خواهم
یه تو
یه من
یه جا
کنار هم برای هم
===
چــه دمــدمــے مـزاج شـده احـساســم
گـــاهـے آرام …
گـــاهـے بــارانـے …
چه بـے ثـبـاتــم بـے تـ ـ ـو!!!!
===
چه زیبا حرف میزنی ! تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن !
از زاویه تو ؟!؟! آها دیدم، از زاویه ی تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع من و تو
===
اینجا زمین است
زمین گرد است
توی که مرا دور زدی
فردا به خودم خواهی رسید
حال وروزت دیدنی نه سرودنیست..
===
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش
اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات؟
===
رفتم در مدرسه عشقم وایسادم تا بیاد بعد از اینکه اومده اصلا نگام هم نمیکنه منو دچار ترک بستن عشقی میکنه بعد شب آمار گیرش اس داده طرف گفته پدی اومده نگاش نکردم ناراحت نشه اصلا تو خیابون به هیچکی نگاه نمیکنم
===
مــــن چیـــزی کمــــت نذاشــــتم بــه خــدا یـــادت رفــته
اون کــه عشـــق بهــــتری بــود حالا دســــتاتو گـــرفته
===
عاغا من کارم از محو شدن گذشته دخی رو دوست دارم وقتی میرم پیشش بهم اخم میکنه و جواب سلامم رو هم نمیده بعد اومده آمارم رو گرفته گفته پدی کلا افت کرده امتحاناتم و آزمونام رو هم قبل از خودم آمارش رو داره آخه من چی کار کنم
بچه ها برام دعا کنید بهش برسم خیلی دوسش دارم اصلا واسه اون درس میخونم
===
برایت خواهم نوشت:
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی که رد می‌‌شوند و بوی تو را می‌‌دهند
برایت خواهم نوشت:
از حدیث تلخ بغض‌ها تا ابد
از قناعت به یک خاطره، یک یاد
از صبوری من
و جای خالی تو ………
===
تورو دوسدارم مث حس نجیب خاگ غریب
تورو دوسدارم مث عطرشکوفه های سیب
تورو دوسدارم عجیب تورودوسدارم زیاد
چطوربس دلت میادمنوتنهام بذاری
===
همیشه اونی که می تونه آرومت کنه
داغونت می کنه…!!!
…
…
===
میتــــرسم…
میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،
نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،
و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!
چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،
ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن!
===
چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
واپسین لحظه دیدار، منو دست گریه نسپار، توی تردید شب خدا نگهدار، اگه خوابم اگه بیدار، تو ی این فرصت تکرار، بگو عاشقی برای آخرین بار…
واسه همیشه ای یار میروم …خدانگهدار
===
کسانی هستند که ناخوداگاه ازخودمان می رنجانیم،مثل ساعت های که صبح دلسوزانه زنگ میزنندودرمیان خواب وبیداری برسرشان میکوبیم.بعدمی فهمیم دیرشده.
===
دوست داشتن ساده وباور کردنش سخت است تو ساده باور کن که سخت دوستت میدارم.
فرستنده : عاشق تنهای بدبخت
===
مهم نیست فردا چی میشه..( مهم اینه که امروز دوست دارم)… مهم نیست فردا کجا میری ..( مهم اینه که هر جا باشی دوست دارم).. مهم نیست تا ابد باهم باشیم..( مهم اینه که تا ابد دوست دارم)… مهم نیست قسمت چیه..( مهم اینه فسمت شد دوست داشته باشم)
نظرات شما عزیزان:
